حتماً برای شما هم پیش اومده که از کارکردن با بعضی از کارفرماها عصبی شدین و از خیر پول و زمان و انرژی که صرف کردین گذشتین!
نکته مهم ماجرا که در پس این مطلب هست را فراموش نکنید:
“این مطلب تنها در مورد افراد، فریلنسرها و پیمانکارانیست که مهارت و مسئولیتپذیری مناسب انجام پروژه را دارند.”
در این مقاله به ۲۰ نشانهی یک کارفرمای خوب خواهیم پرداخت. در واقع یک مدیر و کارفرمای خوب باید به موارد زیر، توجه کرده و به آنها عمل نماید.
این کارفرما بدون شک شما را تشویق کرده و به شما انگیزه میدهد تا کارهایتان را به بهترین شکل انجام دهید. کارمند و کارفرما، دو مهرهی مهم در سازمان هستند و تأثیری مستقیم بر یکدیگر دارند. نتایج حاصل از شیوههای مدیریتی و رفتار مدیران، میتواند موجب انگیزش و یا بیانگیزه شدن کارمندان شود.
« وارن بافت» معتقد است که: «افراد را به خوبی به کار گیرید و کمتر مدیریت کنید.»
اگر یک کارفرما از سخن فوق چشمپوشی کند، بدون شک باید کار زیادی برای رسیدن به موفقیت انجام دهد. کارفرمایی که به کارمند خود به طور کامل اعتماد نداشته باشد، همیشه باید نگران وظایف و مسئولیتهای او باشد. او همیشه میخواهد همهی کارها را به تنهایی مدیریت کند. وقتی یک کارفرما و یا مدیر، زمان و انرژی خود را صرف چک کردن کارهای روزانه و کوچک کارمندان خود کند، دیگر وقتی برای رسیدن به کارهای بزرگ نخواهد داشت. یک مدیر خوب باید به کارمندانش قدرت اختیار داده و آنها را از راه دور مدیریت کند. با این شیوه، کارمند نیز احساس استقلال بیشتری داشته و انگیزه پیدا میکند تا بهتر از همیشه به وظایف خود عمل کند.
یک کارفرمای بزرگ، خیلی زود با استعدادها و مهارتهای افراد آشنا میشود. این آگاهی بسیار مهم و حساس بوده و زمانی که باید تفویض اختیار انجام گیرد، کمک بزرگی به مدیر میکند. زیرا او بر اساس ویژگیها و استعدادهای کارمندانش، به آنها اختیارات را واگذار مینماید. در این حالت کارمندان به راحتی میتوانند به وظایف خود جامهی عمل بپوشانند و سازمان نیز با تنش و مشکلات کمتری به سوی هدف خود پیش میرود.
یک کارفرمای بد، معمولاً هر کاری میکند تا اشتباهات به وجود آمده را به گردن یک عضو و یا حتی رهبر تیم کاری بیاندازد. حتی زمانی که اشتباهات به شخص مدیر مربوط میشود، او باز هم برای اشتباه به وجود آمده، به دنبال مقصر میگردد. امروزه کارفرمای خوب اشتباهات را میپذیرد و ضمن تحلیل شکست، به درسهایی که باید از آن شکست گرفت میاندیشد و آنها را به کارکنانش نیز آموزش میدهد. این شیوه، راهکار اثر بخشی است و باعث میشود تا کارکنان بیش از پیش به مدیریت خود اطمینان پیدا کرده و نگران توبیخ شدنهای بیدلیل نباشند.
همهی شما احتمالاً تجربهی همکاری با یک کارفرمای بد اخلاق و سخت گیر را داشتهاید. اگر کارفرمای شما مهربان بوده و با شما صمیمی باشد، شما میتوانید در هنگام مواجه با مشکلات به راحتی با وی تبادل نظر کرده و از تجربیات او نیز استفاده کنید. با این شیوه، اشتباهات شما نیز کاهش یافته و موفقتر عمل خواهید کرد.
اگر شما دقیقاً بدانید که چه کاری را و تا چه زمانی باید انجام دهید، برای آن برنامهریزی کرده و از اتلاف وقت و استرس رهایی خواهید یافت. وقتی کارفرمای شما همهی موارد را برای شما توضیح داده باشد، شما در موعد مقرر، کار را به بهترین شکل انجام داده و سازمان نیز با کمترین تنش به اهداف خود میرسد. مشکلات، زمانی بروز میکنند که یک کارفرمای بد، نتواند با کارمندانش ارتباط برقرار کرده و انتظارات خود را کاملاً برای آنها توضیح دهد.
وقتی میخواهید جلسهای را برگزار کنید، حتماً هدف خود از برقراری آن را تعیین کرده و برای لحظات آن برنامهریزی کنید. وقتی جلسات بیپایان و اغلب بیفایده باشند (useless meetings)، به مرور دیگران را حساس میکنند. کارمندان باید احساس کنند که جلسات کارگشا بوده و روی کار آنها اثرات مثبتی میگذارد. این جلسات باید به جای این که مانع بهره وری شوند، به پیشرفت کارکنان و بهبود وضع کاری آنها کمک کند. کارفرمایان خوب این موضوع را میدانند و به آن عمل میکنند.
اگر کارفرما به پیروزیهای کوچک و یا قدمهای اولیه بسوی اهداف بزرگ، توجه کافی کند و آنها را مهم تلقی نماید، این امر کارکنان را تشویق کرده و به آنها انگیزهی بیشتری برای انجام کارها میدهد. یک کارفرمای خوب باید بتواند به شیوههای مختلفی از کارکنانش قدردانی کند. برای این قدردانی لازم نیست که هزینههای زیادی صرف شود، حتی با یکایمیل ساده و یا یک تماس تلفنی میتوان به این هدف دست یافت. این کار انگیزهی کارکنان را چندین برابر میکند.
بسیاری از کارفرمایان مرتکب اشتباه شده و با کارکنان خود صحبت و همدردی نمیکنند. آنها نمیدانند که چگونه از مشارکت کارکنان خود در کارها استفاده کنند. وقتی به کارمندی توجه نشود، او انگیزه و تحرک کافی برای انجام امور را از دست میدهد. یک کارفرمای بزرگ، زمانی که میداند حق با اوست، از خود دفاع میکند و به همان اندازه نیز وقتی یک کارمند حق داشته باشد، از حق او دفاع کرده و به او توجه میکند. وی همچنین به خاطر اشتباهات خود، توانایی عذرخواهی کردن را دارد.
«سامرست موگام» معتقد است که اگر کسی در قلهی یک کوه به تنهایی زندگی کند، آسان است که به آدم مقدسی تبدیل شود. یک انسان واقعی باید در شرایط سخت خود را محک بزند.
یک مدیر خوب نیز نباید بر این باور باشد که اگر در مشکلات قرار نمیگیرد و همیشه همه چیز بر وفق مراد او و سازمانش میگذرد، پس یک سازمان موفق دارد. او باید بداند که اگر بتواند مشکلات را حل کرده و از بحرانها به خوبی عبور کند، میتواند به سازمان خود لقب «سازمان موفق» را بدهد. او باید بتواند همهی مشکلات و تهدیدها را مدیریت کرده و از آنها به عنوان سکویی برای پرتاب و رسیدن به موفقیت استفاده کند.
بسیاری از کارفرمایان حتی وقتی در سازمان دچار مشکلی میشوند، حاضر نیستند تا از جایگاه مدیریتی خود کوتاه آمده و به سازمان در سایر قسمتها کمک کنند. ولی یک کارفرمای واقعاً خوب، میداند که در حال حاضر سازمان دچار بحران شده است، پس برای او فقط موفقیت سازمان از راه صحیح مهم میباشد. در نتیجه او حاضر است از ژست مدیریتی خود کوتاه آمده و حتی مشاغل خستهکننده را هم انجام دهد. این شیوه به کارکنان به صورت عملی آموزش میدهد که تلاش برای موفقیت سازمان چه قدر مهم است و مدیر میتواند با کارکنان پیوند و ارتباط خوبی برقرار کند.
بعضی کارفرمایان برای آموزش دقیق به کارمندان، گاهی خود دست به کار میشوند و در کنار کارکنانشان به انجام کارها میپردازند. اگر چه گاهی کارمندان نیاز دارند که خودشان یاد بگیرند. با این وجود راز مدیریت عاقلانه این است که کارفرمای خوب بداند چه زمانی تنها به کارمندان آموزش بدهد و چه زمانی خود دست به کار شود.
کارکنان میخواهند بازتاب فعالیت خود را در کوتاه مدت ببینند. به عبارت دیگر، آنها بازخورد کارشان را میخواهند، خواه پیچی را سفت کرده باشند یا موفق شده باشند یک خط تولید بزرگ را راهاندازی کنند. برایامیدوار کردن کارکنان به کار شما میبایست نتیجهی کار آنها را در کوتاه مدت به آنها منتقل کنید.
اگر شما واقعاً احساس میکنید بخشی از یک تیم هستید، به قوانین کاریتان احترام میگذارید و درستی و صداقت بین همکارانتان به اجرا گذاشته میشود، در این شرایط شما یک کارفرمای خوب دارید. بدون شک کارفرما برای ایجاد این جو، نیروی محرکهای است که منجر به دلگرمی و انگیزهی بالاتر میشود (driving force in creating this atmosphere).
وقتی کارفرمایی نسبت به زندگی خصوصی کارکنانش مشتاق و علاقمند است، بدون شک درک خوبی هم از مشکلات کارکنانش دارد و در مواقع ضروری از انعطاف خوبی برخوردار خواهد بود. در چنین شرایطی شما به عنوان یک کارمند از احساس بهتری برخوردار خواهید بود.
بعضی از کارفرمایان اختیار همهی امور را به عهده داشته و از واگذاری اختیارات به کارکنانشان واهمه دارند. در صورتی که در بسیاری از موارد کارمندان قادرند مسئولیتهای مهمی را به عهده بگیرند. این نوع کارفرمایان معمولاً نسبت به توانایی دیگران نامطمئن و مردد هستند. ولی یک کارفرمای خوب میداند که تشویق و دادن اختیار به کارکنان موجب ایجاد تغییر در بهبود خدمات، تولید و امور مالی میشود. این نگرش، حالتی برد ـ برد برای کارفرما و کارمند ایجاد خواهد کرد.
تبادل افکار یک ویژگی خوب انسانی است و در بهره وری یک مجموعه نقش بسزایی دارد. یک کارفرمای خوب و حرفهای هرگز نظر کارکنانش را دست کم نمیگیرد و خوب میداند که مشورت باعث ایجاد علاقه و تقویت حس مسؤولیت در میان کارکنان میشود. به این ترتیب یک تیم بزرگ مدام به تبادل افکار نیاز دارد.
یک کارفرمای خوب، رفتاری عادلانه و منصفانه دارد. گاهی افرادی چاپلوس و خود شیرین برای کسب منابع مالی بیشتر یا ارتقای جایگاه خود، کارفرما را احاطه کرده و مدام در پی کسب امتیازات بیشترند. هرگز از یاد نبرید که رفتار عادلانه و مساوی با همه، نشان بارز یک کارفرمای خوب است. در این شرایط است که کارکنان احساس بهتری نسبت به کار خواهند داشت و مطمئن هستند که با آنها منصفانه رفتار خواهد شد.
برخی از شایعات کاری بسیار مضر و مخرب هستند. شایعهسازی، ابزاری قوی برای ایجاد جو منفی و ضرر رساندن به شهرت افراد است و موجب ترس و حسادت میشود. یک کارفرمای خوب نسبت به شایعات بیتوجه است و با درایت این گونه موارد را مدیریت میکند. این رفتار مدبرانه باعث میگردد تا کارفرما به یک الگوی خوب برای کارکنانش تبدیل شود.
بحران در بسیاری از موارد اتفاق میافتد (Crises happen). ممکن است این بحران یک وضعیت اورژانسی در کار باشد و یا یک افت و کاهش در سفارش مشتریان. همچنین میتواند یک تهدید بزرگ از سوی رقیبان باشد. در این شرایط یک کارفرمای کم تجربه ممکن است با محدود کردن فعالیت کارکنان و یا اقدامات ناپخته، موجب وخیمتر شدن اوضاع شود. اما یک کارفرمای باتجربه و دنیا دیده، با اعتماد به تیم فعال و باهوش خود هر گونه بحرانی را مدیریت میکند. بدون شک اعتماد به توانایی کارکنان میتواند ابعاد و تبعات یک بحران را کاهش بدهد.
یک کارفرمای خوب باید از کارکنانش بخواهد تا پیشنهادها وایدههای خود را برای بهبود شرایط ارائه دهند. این کار گامی مؤثر و رو به جلو برای موفقیت یک مجموعه خواهد بود.
بنابراین اگر کارفرمای شما تمام این معیارها را در کار لحاظ میکند، شما باید نسبت به کار خود بسیار خوش بین و مشتاق باشید. همچنین اگر شما یک کارفرما هستید و احیاناً نمیتوانید مواردی که ذکر شد را در کارتان پیادهسازی و اجرا کنید، شاید وقتش رسیده که در کارتان یک بازنگری جدی بکنید و تصمیمات جدیدی بگیرید. هیچ وقت برای تغییر دیر نیست.
خوشحال میشویم که تجربیات شما را از سازمان، کارمندان و یا مدیران، پایین این صفحه برای من بنویسید.